دانلود گنجینه نوحه های حسین فخری

ساخت وبلاگ

مرحوم عبدالحسین خرمائی که در سال 1325 در بوشهر دیده به جهان گشود بعد از پشت سر نهادن دوره ی پرافتخار 66 ساله ی نوکری خود در رکاب اربابش حسین(ع) و پس از سالها تحمل رنج و درد ناشی از بیماری دیابت در سال 1391 در شهر کرج به دیدار معبود نائل می گردد.

وی پسر مرحوم علیباش خرمائی از معروف ترین آهنگسازان نوحه های بوشهری است.

مرحوم عبدالحسین خرمائی از سال 1340 تا سال 1348 و قبل از اعزام به خدمت سربازی در مسجد بهبهانی بوشهر به جای پدرش که بعد از 30 سال نوحه خوانی دیگر از توانائی لازم برخوردار نبود به نوحه خوانی می پرداخت. وی پس از آشنائی با مرحوم سید جواد عین الملک و به درخواست ایشان در سال 1361 جهت همکاری و ساخت آهنگ برای نوحه، گام به این عرصه نهاد. بیشتر بر روی اشعار مرحوم سید جواد عین الملک، حمید گزی، هاشمی فرد، موجی، کیامرث خورده بین، مرحوم ابوالمکارم بلادی و دکتر غلامعلی رجائی آهنگسازی نموده است.

در آئین تجلیل از پیرغلامان حسینی که در سال 88 در زنجان برگزار گردید از وی به عنوان یکی از 15 پیرغلام برتر کشور تقدیر به عمل آمد. از کارهای ماندگار مرحوم عبدالحسین خرمائی که توسط حسین فخری اجرا گردیده است می توان به نوحه ی «باز آهنگ عزا از همه جا می شنوم» نام برد. دانلود گنجینه نوحه های حسین فخری...
ما را در سایت دانلود گنجینه نوحه های حسین فخری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : صلاح goleteshneh بازدید : 1988 تاريخ : يکشنبه 12 آبان 1392 ساعت: 21:50

بیش از یک قرن پیش و در دوران ننگین سلطه ی ناصرالدین شاه قاجار و معاصر با پدیدآورنده ی سبک «نوحه خوانی مردمان بوشهر» یعنی ناخدا عباس دریانورد ( 1255 - 1333 ) شاعری نابینا از اهالی بوشهر شعری را با مضمونی که از درد فراق حکایت داشت را از زبان «بانو لیلی» در سوگ فرزندش حضرت علی اکبر(ع) با مطلع «لیلی بگفتا ای شه، لب تشنه کامان \ دستم به دامان، آقا الامان» انشاد می کند که به احتمال بسیار این نوحه توسط ناخدا عباس دریانورد آهنگ گذاری و برای اجرا در مراسمات سینه زنی بوشهری تنظیم و آماده می گردد. اجرای این نوحه با چنان استقبال و توفیقی توأم می گردد که در گذر زمانی نزدیک به یکصد سال ، ترنم گوش نواز آن همچنان با همان شور در فضای هیئت های عزاداری بوشهری طنین افکن باشد تا این بار توسط شهیرترین نوحه خوان بوشهر مرحوم جهانبخش کردی زاده ملقب به بخشو مجدداً اجرا گردد.

این نوحه در قالب فیلمی مستند به نام اربعین ساخته ی ناصر تقوائی که در سال 1349 از بندر بوشهر تهیه کرده بود جای می گیرد در این فیلم از هیئت عزاداران مسجد دهدشتی با نوحه خوانی مرحوم بخشو سکانس هائی وجود دارد که می توان از آنها به عنوان اولین سند صوتی تصویری این نوحه استشهاد نمود نوحه ای معروف که نغمات آن ورد زبان اهالی بوشهر و دیگر استان های جنوبی همانند هرمزگان و خوزستان و ... می بود. نغماتی که شنیدن آنها برای این اهالی تداعی کننده ی حس و حال معنوی ماه محرم و یادآور عزاداری های سنتی و جاافتاده ی بوشهری می بود.

سال ها می گذرد تا اینکه : در سوم خرداد ماه سال «1361» و در جریان عملیات «26» روزه ی بیت المقدس که با همکاری ارتش به فرماندهی شهید علی صیاد شیرازی و سپاه پاسداران به فرماندهی محسن رضائی انجام می پذیرد خرمشهر پس از 578 روز اشغال توسط رزمندگان اسلام بازپس گرفته می شود و این در حالی است که سید محمدعلی جهان آرا معروف به محمد جهان آرا فرمانده سپاه خرمشهر «9» ماه قبل از آن در سانحه ای هوائی در کهریزک تهران به شهادت رسیده بود. عده ای از همرزمان و همشهریان جهان آرا از جمله حسین فخری و جواد عزیزی برای بزرگداشت اولین سالروز شهادت این سردار شهید در مهرماه «1361» و چهارماه بعد از آزادسازی خرمشهر سوار بر اتوبوسی عازم بهشت زهرای تهران هستند یاران جهان آرا خشنود از آزادسازی خرمشهر با یادآوری خاطراتی از فرمانده خویش که با «3000» نفر نیرو «34» روز در مقابل تهاجم سپاهیان تا دندان مسلح صدام، با کمترین تجهیزات دفاعی شهر را حفظ کرده بود در حسرتی جانکاه و عمیق فرو می روند.

(کو آن محمد جهان آرائی که از حسرت هجران خود، ارکان قلوب یارانش را در برزخی پدید آمده از آرامش فتح و طوفان فراق این چنین سردرگم و بی قرار، متزلزل نگه داشته است. آه و افسوس که فرمانده شهیدشان «محمد جهان آرا» دیگر نبود که باشد و ببیند امیدهایش در آزادسازی خرمشهر ناامید نگشته اند و با پر ثمر گشتن خون یارانش از جمله جانشین او شهید عبدالرضا موسوی شهر خونینش به دست خدا آزاد گشته است.)

مکنونات دل همرزمان «ممد» توسط جواد عزیزی و با الهام از همان ملودی و شعر قدیمی و مشهور بوشهری تبدیل به سروده ای متشکل از دو یا سه بیت می گردد تا توسط حسین فخری بر سر مزار «جهان آرا» خوانده شود. لیکن به خاطر جو تروریستی شدیدی که در آن سالها توسط منافقین ایجاد شده بود این مراسم لغو و یکسال بعد یعنی در سال «1362» این نوحه توسط حسین فخری به زیبائی تمام اجرا می گردد. زیبائی های معنوی، حماسی این نوحه به گونه ای بود که روح و روان دیگر حماسه خوان مشهور خرمشهر یعنی غلامعلی کویتی پور را نیز به انفعال وا می دارد.

غلامعلی کویتی پور حماسه خوانی بود که زیبائی های یک موسیقی ناب و ظرافت های آن را به خوبی ادراک می کرد. فانوس درستی این گفتار یقیناً در گوش فرا دادن به نغمات استثنائی و فراموش نشدنی وی، توسط هر آنکس که لذت موسیقی را ادراک می کند، شعله خواهد گرفت. لذا حسین فخری نوحه را به این حماسه خوان می سپارد حس معنوی و شاید دلبستگی شدیدی که کویتی پور به این نغمه پیدا کرده بود باعث گردید که این نوحه در عاشورای آن سال که مناسبتی هم بجز نزدیکی سالروز شهادت جهان آرا با محرم آن سال نیز نداشت اجرا شود. تا سال «64» که با پیشنهاد کویتی پور بیت یا ابیاتی به شعر اضافه می گردد اما این پایان کار نبود و دو دهه بعد و در سال «1383» با تنظیم مجید رضازاده و تغییراتی در شعر آن توسط محمدعلی شیرازی برای محفوظ بودن و ماندگاریش در کاست غریبانه«2» گنجانده می شود. البته این کار قبل تر و در سال «1370» با صدای مسعود کرامتی و آهنگسازی محمدرضا علیقلی با تغییراتی در شعر آن اجرا و بارها از صدای سیمای جمهوری اسلامی ایران نیز پخش گردیده بود.

نکته قابل ذکر در مورد شعر «ممد نبودی...» این است که این شعر از لحاظ سادگی و بدون پیرایه بودنش شعری است نسبتاً موفق که در واقع شعله ور شدن آن آه و افسوسی بود که در خاک دل افسرده از فراق همرزمان جهان آرا مدفون بود که یقیناً امروز نیز با برخاستن دود آه و حسرت شعله های این آتش اسپندگون، دل های سوخته ی عزیزان این امت همچنان بوی فقدان شهدا و رایحه ی بی ریائی و خلوص آنان را در لابه لای گلبرگ های معطر ابیات این سروده استشمام می کنند. لیکن به لحاظ ادبی حتی ابتدائی ترین قواعد شعری همانند قافیه نیز در ابیات آن لحاظ نشده و از این حیث شعری است کاملاً ضعیف که در سال های اولیه سرایش و قبل از پیشنهاد کویتی پور مبنی بر افزودن ابیاتی بر آن، در مجموع دو یا سه بیت بیشتر نمی شد که از این حیث نیز در هیچ قالب شعری نمی گنجید و البته همین ابیات معدود نیز اقتباسی بود کپی گونه از شعر سید محمد محزون.

با نگاهی اجمالی به این دو سروده شباهت ها و ضعف سروده ی «ممد نبودی...» مشخص می شود.

ابیاتی از شعر سید محمد محزون(با قدمتی بیشتر از یک قرن) :

لیلی بگفتا ای شه، لب تشنه کامان \ دستم به دامان، آقا الامان

آه و واویلا، کو اکبر من \ نور چشمان تر من

کردی امیدم ناامید، این بود خیالت \ رفتی ز دنیا، شیرم حلالت

ترسم بمیرم نبینم، روی تو دیگر \ تا صف محشر، نوجوان اکبر

تمامی ابیات سروده شده ی «ممد نبودی...» در سال های «1361» و «1364» :

ممد نبودی ببینی شهرآزاد گشته \ خون یارانت، پر ثمر گشته

آه و واویلا، کو جهان آرا \ نور چشمان تر ما

امیدم گشته ناامید، بعد از هجر تو \ یاران می آیند اندر پی تو

موسوی آمد پی تو استقبالش کن \ بر کوی رضوان تو مهمانش کن

با نیم نگاهی به این سروده می بینیم که با احتساب لفظ «گشته» در بیت اول به عنوان ردیف، خود به خود کلمات «آزاد» و «پرثمر» باید قافیه می بودند که چنین نیست. یا در بیت دوم که کلمه «تو» ردیف واقع شده است کلمات ماقبل آن یعنی «هجر» و «اندرپی» هم قافیه نمی باشند، در بیت سوم نیز کلمات «استقبال» و «مهمان» با ردیف «کن» نمی توانند قافیه بیت را تشکیل دهند.شاید یکی از دلایل دلنشین بودن این نوحه نامتجانس بودن تلفیق یک شعر محزون و گرفته با یک ملودی حماسی و شورآفرین می بود که این ناسازگاری در شعر و آهنگ سبب ساز درگیری فعال و معلق گونه ی ذهن با این کار هنری گردید که اگر از عوامل حرفه ای موسیقی در تهیه و تنظیم این اثر استثنائی استفاده می شد قاعدتاً این اثر با این جذابیت و گیرائی شکل نمی گرفت.

با این همه و با وجود اینکه نوحه در حقیقت به حسین فخری مداح بی نظیر خرمشهری تعلق داشت لیکن به خاطر دلبستگی و سماجتی که کویتی پور با آن صدای استثنائی و خاص، در اجرای مکرر این نوحه به کار برد و به لطف ملودی اصیل و کلاسیک آن این نوحه به یکی از ماندگارترین و تأثیرگذارترین کارهای فرهنگی و هنری بعد از انقلاب مبدل می شود آن گونه که به عنوان نماد و سمبلی ذهن هر شنونده ای را متوجه عملیات غرورآفرین بیت المقدس در سوم خردادماه «1361» یعنی سالروز آزادسازی خرمشهر و رشادت و دلاوری های رزمندگان اسلام در آن برهه ی مقدس از زمان می اندازد.

متن کامل شعر سید محمد محزون

لیلی بگفتا ای شه، لب تشنه کامان / دستم به دامان، آقا الامان

رودم به میدان می رود، در جنگ گرگان / از هجر اکبر، مشکل برم جان

آه و واویلا، کو اکبر من / نور چشمان تر من

                        ***      

شبها نخفتم تا سحر، پای گهواره / تا تو را کردم، هیجده ساله

کردی امیدم ناامید، این بود خیالت / رفتی ز دنیا، شیرم حلالت

آه و واویلا، کو اکبر من / نور چشمان تر من

                        ***

دارم امیدی از خدا، یک بار دیگر / در برم آید، نوجوان اکبر

گردم به دور قامتش، دستی به گردن / بوسم دو چشم شهلای اکبر

آه و واویلا، کو اکبر من / نور چشمان تر من

                        ***

ای زینب محزون بیا، کن تو امدادی / تا بریم امشب، رخت دامادی

اهل حرم گویند سرود، اندر این وادی / از بهر اکبرم، تا کنیم شادی

آه و واویلا، کو اکبر من / نور چشمان تر من

                        ***

اکبر جوان تازه جنگ، این همه لشکر / تا کی بیاید، در برم دیگر

ترسم بمیرم نبینم، روی او دیگر / تا صف محشر، نوجوان اکبر

آه و واویلا، کو اکبر من / نور چشمان تر من

                        ***

«محزون» سر و سینه زند، از بهر اکبر / می کند نوحه با دو چشم تر

گردد شفیعت این جوان، در صف محشر / از سر جرمت بگذرند دیگر

آه و واویلا، کو اکبر من / نور چشمان تر من

دانلود گنجینه نوحه های حسین فخری...
ما را در سایت دانلود گنجینه نوحه های حسین فخری دنبال می کنید

برچسب : تاریخچه شکل گیری ممد نبودی, نویسنده : صلاح goleteshneh بازدید : 3628 تاريخ : سه شنبه 21 آبان 1392 ساعت: 20:27

خردسالی ظریف الجثه که هنوز هشت سالش تمام نگشته، در یکی از شب های ماه محرم در شبستان مسجد محل با ذوق وشوقی برخاسته از حسی زلال و کودکانه و با وسواسی محبت وار مشغول جفت کردن کفش های عزاداران حسینی است. اسم این کودک حسین است.

در و دیوارهای مسجد پوشیده از پرده های سیاهی هستند که با اشعاری در رثای شهدای دشت کربلا معنویتی خاص توأم با مظلومیتی ابدی را حاکم بر فضای غم آلوده ی مسجد کرده اند. حسین به صورت شکسته و بریده بریده یکی از شعرها را می خواند «کشتی شکست خورده طوفان کربلا...» چقدر این بیت برایش آشناست، این بیت حتماً یکی از آن ابیاتی بود که از زبان پدر و پدربزرگش بارها شنیده بود.

نگاه کنجکاو و سراسر ذوق کودک ناگهان به سمت پرچم سیاه رنگ و بزرگی می افتد که لفظ خونین رنگ «یا حسین»، محاط در پرتوهای خورشیدی لاله گون، خاموش ناپذیربودن چراغ مکتب حسینی را تا اخر شام بی انتهای ابد اعلام می دارد.

پرچمی برافراشته بر گنبد فیروزه ای مسجد، که ذهن ناخوداگاه حسین، با دیدن اهتراز امواج گون آن، پیک نگاهش را به یکباره به سمت موج های فاصله گیرنده از فواره ی میانی حوضچه ی مسجد گسیل می دارد. از بلندگوهای مسجد صدای نوحه ای به گوش می رسد.«در بحر آبم دلم کباب است \ تصویر اصغر روی موج آب است» حسین لحظاتی به فکر فرو می رود. بله، پدر و مادرش بارها به او گفته بودند که امام حسین(ع) را با لب هائی تشنه در کنار نهر توفنده و پر جوش و خروش فرات مظلومانه به شهادت رساندند. حسین دقایقی را به موج های روان حوضچه ی مسجد خیره می شود و با دست های کوچکش آب ها را به این طرف و آن طرف می راند. آیا آبی اینچنین روان را در زیر گرمای استخوان سوز دشت نینوا، برای امام و یارانش قیمت جان کرده بودند. حسین با چشمانی خیس و بغضی مچاله شده در گلو دست هایش را می شوید و به سمت آبدارخانه ی مسجد حرکت می کند تا با یک سینی پر از استکان چای به طرف صحن مسجد برود و با افتخار تمام جلوی خیل عزادار چای تعارف کند.

چقدر این کارها برای او لذت بخش بودند، آن روزها محرم و صفر برای او با چنان شور و شوقی همراه بود که وجود کوچک او را آکنده از احساسی سراسر خوش آیند نسبت به ائمه علیهم السلام علی الخصوص امام حسین(ع) می کرد، احساسی که هرگز برای او پایانی نداشت، آنگونه که او انتهای جهان را برای خود محصور در میان در و دیوارهای مساجد و تکایا جست و جو می کرد.

چند سالی به همین منوال سپری می گردد تا حسین خردسال پا به دوران سراسر شور و نشاط نوجوانی بگذارد دورانی که در شکل گیری شخصیت افراد بیشترین نقش را بر عهده دارد در این هنگام که حسین نوجوان در مقطع راهنمائی مشغول به تحصیل می باشد، اکثر اوقات فراغتش را به مشارکت در کارهای فرهنگی مسجد از جمله شرکت در کلاس های قرآن و نهج البلاغه و همچنین فعالیت در گروه سرود مسجد به عنوان تک خوان می پردازد.

گروه سرودی که با نوای خوش آهنگ حسین و به عنوان اولین گروه سرود شهر توانست به خوبی خود را نشان دهد. صدای حسین، صدائی بود به غایت دلنشین با موج ولرزش هائی خاص در آن، که بی اختیار آدمی را به یاد پژواک طلاتم های امواج فرات می انداخت صدائی که انگار خدا آن را تنها برای سوگواری ماه محرم به حسین اعطا کرده بود. صدائی که از پدر و پد بزرگش به او ارث رسیده بود، پدر که با کهولت سن همچنان به ذاکری اهل بیت علیهم السلام مشغول است و پدربزرگی که بعد از عمری نوکری اهل بیت علیهم السلام هم اکنون در جوار مرقد اربابش علی ابن ابی طالب(ع) در خاک نجف اشرف مدفون می باشد.

تأثیرات و نقش به سزائی را که پدر حسین در موفقیت او داشت را نمی توان کتمان نمود. آری این پدر حسین بود که همواره دستان حسین را به عنوان پدر دلسوز در دستان پر مهر خود می گرفت و او را با خود به حسینیه ها و مساجد می برد. او را با مراسمات مذهبی و آئین های عزاداری اهل بیت علیهم السلام آشنا می نمود. حسین نیز با وجود داشتن سنی پائین و داشتن جثه ای کوچک تر از همسن و سالان خود همواره مترصد فرصتی بود تا ترنم عاشورائی خود را نوازشگر تار و پود قلوب عزاداران امام مظلومش امام حسین(ع) کند.

در یکی از شب های محرم مداح هیئتی که حسین به عنوان عزادار در آن حضور داشت به مراسم نرسید لذا شخصی که از سابقه ی مداحی خاندان حسین آگاهی داشت به حسین پیشنهاد می دهد که امشب نوای او نغمه ی آهنگ عزائی باشد که همراه با ترنم شورانگیز سنج و دمام، تنظیم کننده ی غرش رعدگون برخورد پتک دستان عزاداران به سندان سینه ی پر دردشان باشد. فرصتی مناسب برای برداشتن اولین گام، تا سالها بعد پژواک عاشورائی حسین، افتخار اریکه نشینی بر قلمروی خاموش حماسه خوانی را در فضای گرفته و غمبار نوحه، از آن خود کند.

حسین نیز که گوئی نیروئی قدرتمند تمام وجود او را مسخر خود کرده باشد با شور و اشتیاق فراوان این فرصت را موهبتی الهی و عنایتی خاص از جانب اباعبدالله حسین(ع) می داند. هنوز روحانی مسجد مشغول سخنرانی است و تا لحظه ی مداحی چند دقیقه ای وقت باقی است لذا حسین بدون معطلی و با پائی برهنه به سمت خانه می دود و یکراست به سمت کتاب های مداحی پدرش می رود و آن نوحه ای را که بیشتر از همه دوست می داشت را بر روی تکه کاغذی می نویسد و شتابان به سمت مسجد باز می گردد.

«ای عزیز فاطمه دستم به دامانت مرو \ جان به قربانت مرو، جان به قربانت مرو»

این اولین مراسم حماسه خوانی حسین بود کاری دشوار که البته باعث اعتماد به نفس هر چه بیشتر حسین گردید و سبب ساز این ماجرا که در روزهای بعد و در مجلسی بزرگتر پدرش به او حکم کند که باید نوحه خوانی توسط او انجام پذیرد. حسین که انتظار چنین پیشنهادی را نداشت این کار را به روزهای بعد موکول می کند که با ممانعت پدرش همراه می شود و حسین که خود را ناگزیر می دید به شرط همراهی پدر و اینکه در هنگام مداحی در کنار او باشد جلوی تریبون می رود.

مداحی در چنین محیط های بزرگی برای حسین که در آن سالها در سنین نوجوانی به سر می برد کاری دلهره آور و بسیار دشوار و پر از استرس می بود. نوحه با کمی لرزش در صدا شروع می شود. در میانه ی کار هم حسین می بیند که پدرش در کنار او نیست، خدا خدا می کرد که اتفاقی نیفتد ولی با عنایت سیدالشهداء(ع) آن مجلس به خوبی به پایان رسید طوری که در اواخر مجلس تازه تسلط پیدا کرده بود و این بار دوست داشت مراسم بیشتر ادامه پیدا می کرد.

سال 57 فرا می رسد رژیم طاغوت سرنگون می گردد و انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام(ره) به پیروزی می رسد. لیکن دیری نمی پاید که شعله های خشم دیوانه ای جنگ طلب به نام صدام مرزهای غربی کشور را در آتش جنگی ناخواسته و به صورتی کاملاً غیرمترقبه در کام خود می کشاند و شهر غرقه در خون خرمشهر به اشغال در می آید. حسین این بار در هیبت یک جوان با موهائی فر و مجعد، ریشی نسبتاً کم پشت و سیاه رنگ، چشمانی گیرا، قامتی نه چندان بلند، صورتی آرام و جدی که در برخورد اول بار با این مجموعه ی ظاهری ادب اولین خصیصه ای خواهد بود که از او دیده می شد، به عنوان یک رزمنده برای دفاع از شهرش خرمشهر جامه ی خاکی رزم را بر تن می پوشد و بعد از آن تقریباً در تمام روزها و شب های هشت سال دفاع مقدس در خطوط مقدم جبهه به عنوان سربازی بسیجی به خدمت مشغول می گردد.

حسین که در جبهه ها بیشتر به دیدبانی در برجک و همچنین انجام عملیات اطلاعات و شناسائی می پرداخت در بعضی از مراسمات و مناسبت های خاص به انجام مداحی نیز می پرداخت.

به طور مثال در یکی از روزهای سراسر عشق و خون، قبل از آغاز عملیاتی که رزمندگان اسلام دور هم حلقه ای تشکیل داده بودند و با نوای گرم و عاشورائی حسین خانه ی دل را با صفای قدوم ائمه اطهار(ع) جلائی خدائی بخشیده بودند صدای صفیر خمپاره ای با همهمه ی ذکر رزمندگان در هم آمیخت که ناگاه غرش انفجاری در نزدیکی این مجمع ذکر، طنینی رعب انگیز را رقم زد. لیکن مردان خدا بی خبر از اتفاقات عالم خاک سرمست از عطر نام ائمه(ع) به باده نوشی از جام تجلی پروردگار، شهادت را در شب عملیات برای خود آرزو می کردند. دیری نپائید که صفیر خمپاره ای دیگر انفجاری مرگ آورتر را در مکانی نزدیکتر به این جمع، فریاد برآورد. که باز در این محفل بی ریا کوچکترین هراسی از کشته و زخمی شدن دیده نشد که هم مداح و هم رزمندگان عزادار با خلوصی که از احتمال شهادتی قریب الوقوع نشأت گرفته بود مدهوش وار به عزاداری ادامه می دادند. عده ای از این رزمندگان در شب عملیات به فیض شهادت نائل آمدند و عده ای دیگر نیز خلعت زیبای جانبازی را بر پیکر خود پوشیده دیدند.

این مراسم که با یک سیستم صوتی معمولی ضبط گردید. هم اکنون به عنوان یادگاری از اخلاص بی بدیل رزمندگان اسلام باقی مانده است. سرانجام با گذشت هشت سال از آغاز دفاع جانانه ی ملت دلاور ایران در مقابل دشمن بعثی با پذیرش قطعنامه ی ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل متحد از سوی ایران و انتشار پیامی از حضرت امام(ره) که موسوم به پیام «نوشیدن جام زهر» می باشد. جنگ در تاریخ 29 مرداد 1367 پایان می پذیرد. شاید از اثرات کشنده ی همین جام زهر بود که پرنده ی روح افلاکی حضرت امام در شامگاه حزن انگیز 13 خرداد ماه 1368 از قفس خاکی کالبد او چونان تیری جسته از چله ی کمان هبوط «انالله» به سوی شاخه سار بلند قوس عروج «اناالیه راجعون» بال بگشود تا با پرواز به بیکرانه ی آسمان ملکوت الهی در آشیانه ی روضه ی خلد برین مأوائی جاودانه پذیرد.

این رویداد جانکاه بسیار سخت به باور ملت ایران بنشست اندوهی عظیم که هرگز در قالب واژه ها نگنجید. ملتی داغدار از دست دادن پدری مهربان با اجتمائی میلیونی و جامه هائی یک دست سیاه در 16 خرداد ماه 1368 برای آخرین بار با رهبر خویش وداع نمودند.

گویا مشیت الهی چنین اقتضا می کرد که بهار فرحناک آن سال برای امت اسلام به پاییزی مبدل گردد که پروانه هایش با بالهائی کرخت به چنان رخوتی دچار آیند که قدرت پرواز و رقص به دور غنچه هائی که آنان نیز متأثر از این اندوه گلبرگ های افسرده ی خویش را پاره پاره به زیر ساقه های خشکیده خود افکنده بودند برای همیشه از آنان سلب شود.

حسین مشغول مطالعه و کار بر روی رساله ی امام(ره) است که خبر رحلت حضرت را به او می دهند حالش به شدت دگرگون می شود بهتی آمیخته با سکوتی تلخ سراپایش را فرا می گیرد بی اختیار و با پاهائی برهنه به بیابان می زند. دوست داشت در این هنگام در کنار هم رزمانش می بود. به سپاه خرمشهر می رود و برای اولین بار با جامه ی سبز رنگ سپاه در رحلت حضرت امام به مداحی می پردازد تا مبادا دشمن خیال کند با رفتن امام انقلاب نیز در پایان راه است.

«جای آن دارد جهان زین ماتم عظمی بگرید \ بر خمینی جده اش صدیقه ی کبرا بگرید

قلبها خون گردد و از دیده چون ابر بهاران \ اشک گردد سیل و صحرا را کند دریا بگرید»

تا می رسد به نوحه ی باشکوه:

الا یا ایها الساقی...

امروز یعنی پنجم تیرماه 1392 که مشغول نوشتن این بخش از داستان زندگانی حسین فخری هستم مطلع شدم که شاعر همین ابیات یعنی «جای آن دارد جهان...» و تضمین معروف «الا یا ایها الساقی...» که به نقل از حاج حسین زیباترین نوحه ایشان نیز می باشد روز گذشته در بیمارستان شرکت نفت اهواز دعوت حق را لبیک گفته است.

پیکر این مرحوم (حاج حبیب الله معلمی ملقب به فردوسی جنگ) فردا (6 تیر ماه 1392) در محوطه ی علی بن مهزیار اهواز تشییع خواهد شد.

به خاطر همزمانی معنادار این رویداد با نوشتن این بخش از زندگی نامه که به اشعار وی مربوط می گشت سخن را تا همین جا ناقص نگه می داریم و با قرائت یک «حمد» و سه «قل هو الله» برای آن مرحوم از خداوند طلب امرزش می کنیم. روحش شاد.

سید منصور میرزائی

 

لینک دانلود

 

دانلود گنجینه نوحه های حسین فخری...
ما را در سایت دانلود گنجینه نوحه های حسین فخری دنبال می کنید

برچسب : زندگینامه حسین فخری, نویسنده : صلاح goleteshneh بازدید : 6961 تاريخ : دوشنبه 13 آبان 1392 ساعت: 19:54

بدون شک در تمامی امور این کیفیت است که از کمیت سزاوارتر به تقدم می باشد. در زندگی حاصل و ثمره عمر از رقم سال های عمر بسیار ارزشمندتر است؛ مثلاً یکی مثل شیخ اشراق تنها 36 سال عمر کرد یا عین القضات همدانی بسیار کمتر از این و بوعلی نیز بند اجل او را در سن54 سالگی گرفتار ساخت. ولی با این عمر کم این کیفیت زیستن این بزرگان بود که نام آنان را این چنین باشکوه تا انتهای تاریخ زندگانی بشر همواره باقی نگه خواهد داشت.

در موارد دیگر نیز شالوده کمیت بر همین منوال بنای پرهیبت کیفیت را بر دوش خود ثابت نگه می دارد. در ورزش، موسیقی، مطالعه وحتی در محبت و عاطفه و در همه امور.

در موسیقی مثال از مسعود بختیاری می آورم که با سلیقه ی من بهترین نغمه های عاشقانه را با اشعاری که عفت کلام برخلاف کارهای عده ای در آنان به خوبی لحاظ شده و یک عشق پاک روستائی ساده و بی آلایش را همراه با بیان رسوم عشایر قوم لر در این ترانه ها گنجانده است.مسعود بختیاری از لحاظ جنس صدا و منطقه جغرافیائی شباهت هائی با حسین فخری ذاکر توانمند اهل بیت دارد. مسقط الرأس هر دو استان گهرخیز خوزستان است و صدای هر دو نیز دارای بغضی خاص و پر از فراز و فرود و تحریرها و لرزش هائی است که به صدا حالتی عاشقانه و عاطفی می بخشند.

«مو که از پاکی دلم چی آسمونه» یکی از زیباترین نواهای عاشقانه ای است که تا حال اجرا گردیده است. و فارغ از هرگونه غلو و اغراقی گوش دادن مکرر آن هرگز رخوت تکرار را به وجود انسان عاشق منتقل نمی کنه.

قبل از انقلاب 57 و در زمان طاغوت ملودی این کار در قطعه «دختر لچک ریالی» توسط بهمن علاءالدین (مسعود بختیاری) اجرا شد که بعد ها و در دهه ی 60 با شعری سنگین تر و کیفیت ضبط مناسب تری توسط استاد بختیاری برای بار دوم بازخوانی شد. قطعه ای که نوسان عشقی پاک از ابتدا تا پایان هم در موسیقی و هم در صدا و هم در ملودی آن جریانی سیال و مواج دارد.

از لحاظ سلیقه شخصی، کل آهنگ های موجود اعم از سنتی و پاپ و... در مجموع نتونستند چنین زیبائی و عشقی را در خود داشته باشند.

مقصود از بیان مطالب مذکور تأکید بر این نکته است که «عرض امور بر طولشان ارجح می باشد» که در نواهای نینوائی حسین فخری نیز حکم بر همین گونه است. آقای فخری می تونه روی چند نوحه با تمام وجود کار کنه، از لحاظ ملودی، انتخاب شعر، تحریر و کش و قوس دادن های بی نظیربه صدا و... . حتی ایشان باید روی خود صداشون نیز کار کنند چون صداشون شفافیت و گیرائی گذشته را نداره که باید با تمرین و پرهیز به بازسازی صداشون بپردازند.برای یک خواننده داشتن دندان های سالم یک سرمایه است که بر کیفیت صداشون تأثیر بسیار محسوسی می گذارد. قسمتی از نقص های اخیر صدای آقای فخری نیز متأثر از دندان ها و حنجره ایشان می باشد که بر اثر عوامل شیمیائی دفاع مقدس آسیب جدی دیده اند.

در تعدادی از مداحی های اخیر ایشان نقص هایی دیده شده هم از لحاظ انتخاب شعر، هم از نظر ملودی های تکراری و یکنواخت و هم از نظر صحیح خوانی کلمات و حتی از لحاظ مفهوم. مثلاً در یکی از نوحه های ایشان در رثای علی ابن ابی طالب(ع) این بیت آمده:

«غرق در خون ببرید یار مرا تا بر دوست \ که خدا جامه دران منتظر دیدن اوست»

که صفت جامه دران و لفظ انتظار برای ذات بی شریک الهی کلماتی در خور نمی باشند.

دانلود گنجینه نوحه های حسین فخری...
ما را در سایت دانلود گنجینه نوحه های حسین فخری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : صلاح goleteshneh بازدید : 1701 تاريخ : چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت: 20:31

نوحه حزن انگیز و با شکوه «بنشین تا به تو گویم زینب...» با شعری استثنائی از مرحوم سید جواد عین الملک از شعرای بوشهری، پتانیسل آن را دارد تا توسط مسئولین ذی ربط در فهرست آثار ملی مذهبی به عنوان نمادی خاص برای سوگواری محرم و میراثی ارزشمند برای آیندگان به ثبت برسد.

این نوحه کاری است جوششی که همراه با چند قطعه دیگر «یا حسین آنکه دل از غیر تو ببرید منم...» و «این قوم که فارغ ز جهان گذرانند...» بدون هیچ گونه تکلفی و با آمیختن توأمان حزن و حماسه در قالب یک ملودی بکر و خاص لحظه ها و حوادث جانگداز حادثه عاشورا و وقایع بعد از آن را با سادگی و روانی منحصر به فردی از زبان امام حسین(ع) خطاب به خواهر بزرگوارشان حضرت زینب(س) به تصویر می کشد. این اثر ماندگار در دهه 60 هجری در مسجد جامع خرمشهر در تار وپود ترنم مداحی جوان به نام حسین فخری در هم تنیده شد تا به عنوان بیرقی سرخ در میدان حماسه سرائی محرم برای همیشه پابرجا بماند.

دانلود نوحه بنشین تا به تو گویم زینب...

متن شعر

 

 

بنشین تا به تو بگویم زینب-غم دل با تو بگویم زینب(2)

بعد من غافله سالار تویی خواهر من خولی و شمر به ما دشمن جان خواهد شود خواهر من

خون ما جمله در این دشت روان خواهد شد دختر حیدر کرار تویی خواهر من

خواهرم اکبر عباس علی اصغر من هدف نیزه و پیکان و جفا خواهد شود خواهر من

جمله یاران حسین در سفر کرب و بلا سر به کف جان به ره دین خدا خواهد شود خواهر من

بنشین تا به تو بگویم زینب-غم دل با تو بگویم زینب(2)

خواهرم خون شهیدان به بیابان بلا نهر جوینده پر شور بلا خواهد شود خواهر من

چون که با دجله با نهر فرات آمیزد خواهرم خوب و نگر تا که چه ها خواهد شد خواهر من

موج توفنده و بران چو هزاران شمشیر بی امان بر سر عدوان خدا خواهد شد خواهر من

چون که خون شهدا چشم عدو را بندند بزم و تابوت به یک لحظه عزا خواهد شد خواهر من

بنشین تا به تو بگویم زینب-غم دل با تو بگویم زینب(2)

بعد من خواهر من بازو نما قصه ی ما چو زبانت سپر آل عبا خواهد شد خواهر من

چون که بر نی سر پر خون حسینت بینی خواهرم صبر و نما ظلم و فنا خواهد شد خواهر من

اهل بیتم همه در مرگ پدر می گیرند ام الکثوم نگران دم به نوا خواهد شد خواهر من

گر تو را مضطر و نالان پریشان بیند شاد و خندان دو لب دشمن ما خواهد شد خواهر من

بنشین تا به تو بگویم زینب-غم دل با تو بگویم زینب(2)

لشگر خصم شما را به اسيري گيرند شام غم مسکن و ماواي شما خواهد شد ؛ خواهرمن
اين زمان نوبت شمشير زبان مي ايد تيز و بران به چون خون شهدا خواهد شد ؛ خواهر من

 

دانلود گنجینه نوحه های حسین فخری...
ما را در سایت دانلود گنجینه نوحه های حسین فخری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : صلاح goleteshneh بازدید : 3752 تاريخ : دوشنبه 13 آبان 1392 ساعت: 19:30